- تخته بردوختن (رُ دَ)
کنایه از ترک کردن است:
به آزادی جهان را تخته بردوخت.
نظامی (از گنجینۀ گنجوی).
ز ظلمات، مشعل برافروختیم
به ظلم جهان تخته بردوختیم.
نظامی.
- تختۀ وقف بردوختن (دوختن) ، ثابت ماندن. باقی ماندن. پایدار ماندن: و هنوز تختۀ وقف هیچکس بر سقف گیتی ندوخته اند. (سندبادنامه چ احمد آتش ص 17)
به آزادی جهان را تخته بردوخت.
نظامی (از گنجینۀ گنجوی).
ز ظلمات، مشعل برافروختیم
به ظلم جهان تخته بردوختیم.
نظامی.
- تختۀ وقف بردوختن (دوختن) ، ثابت ماندن. باقی ماندن. پایدار ماندن: و هنوز تختۀ وقف هیچکس بر سقف گیتی ندوخته اند. (سندبادنامه چ احمد آتش ص 17)
