جدول جو
جدول جو

معنی تخته بردوختن - جستجوی لغت در جدول جو

تخته بردوختن
(رُ دَ)
کنایه از ترک کردن است:
به آزادی جهان را تخته بردوخت.
نظامی (از گنجینۀ گنجوی).
ز ظلمات، مشعل برافروختیم
به ظلم جهان تخته بردوختیم.
نظامی.
- تختۀ وقف بردوختن (دوختن) ، ثابت ماندن. باقی ماندن. پایدار ماندن: و هنوز تختۀ وقف هیچکس بر سقف گیتی ندوخته اند. (سندبادنامه چ احمد آتش ص 17)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دَ)
باز کردن در صندوق و تابوت و جز آن:
ز تابوت زر تخته برداشتند
که گفتار او خیره پنداشتند.
فردوسی.
- تخته برداشتن از دکان، واکردن دکان:
تو بزم ساز بعشرت که صبح باده فروش
پی صبوح تو این تخته از دکان برداشت.
حسین ثنائی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تخته بر دوختن
تصویر تخته بر دوختن
ترک کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخته در دوختن
تصویر تخته در دوختن
ترک کردن
فرهنگ لغت هوشیار